مداخله گر (مُ خَ / خِ لَ / لِ گَ) که در کار دیگران بی هیچ حقی و بی اجازت آنان دخالت و دست اندازی کند. دولت یا حکومتی که در امور داخلی ممالک کوچکتر و ضعیف دخالت کند ادامه... که در کار دیگران بی هیچ حقی و بی اجازت آنان دخالت و دست اندازی کند. دولت یا حکومتی که در امور داخلی ممالک کوچکتر و ضعیف دخالت کند لغت نامه دهخدا
مداخله گرمُداخِلِه گَر wtrącający się ادامه... wtrącający się تصویر مداخله گر دیکشنری فارسی به لهستانی
مداخله گرمُداخِلِه گَر مداخلت کرنے والا ادامه... مداخلت کرنے والا تصویر مداخله گر دیکشنری فارسی به اردو
مداخله گرمُداخِلِه گَر (SWAHILI)ingilia ادامه... (SWAHILI)ingilia تصویر مداخله گر دیکشنری فارسی به سواحیلی